گنجشکی زخمی بودم ..........
خسته از لحظه های تب آلود بی کسی ..........
دستخوش دغدغه های جور واجور ...............
نگاهم به پنجره ی رو به خدا دوخته شده ...........
توچرا صبورانه بر بالهای من .....................
............مرهم گذاشتی؟؟؟
کفش من خسته نشو مقصد همین دورو براس
کفش من غصه نخور خدا همیشه اون بالاس
کفش من خاکی شدی خوب میدونم ، مثل دلم
خسته و داغونو پارس ، آخه از کدوم بگم ؟
عمریه همنفسه هر چی سواره بی کسه
خودشو گول میزنه که شاید اون روز برسه
روزی که دنیا فقط پر از خوبی باشه و بس
روزی که کنده بشن از تو دلامون خارو خس
آره سراب نیست دلکم ، وجود داره چنین روزی
ولی تا رسیدنش باید همینجور بسوزی
کفش من ، هیچکسی ارزش تو رو نفهمیده
آخه هیچکس پاهاش از سنگریزه ها نرنجیده
کفش من باهام بمون حالا که اینجا بی کسم
لا اقل بمون باهام تا آخر این نفسم
کفش من قول بده تا وقتی که همراه منی
خودت و نذاری هیچوقت رو دل هیچ آدمی